۱۱ اسفند ۱۳۸۷


دير يافته بودي و سبز

و انگار مي‌شود كه به سن شاه پريهاي قصه‌ها، بوده‌اي
پيش از آنكه دميده شويم در من و تو
پيش از آنكه خدا خلقت آغاز كند

و انگار مي‌شود كه سمت همه طلوعها تو بوده‌اي
كه حضور با توست
بودن و هستن در توست
و آرامش آبي تمام درياها در نگاه توست
و پاكي ماه از نيمه گذشته با توست


يادت باشد آنجا كه صدايت شميم شب‌بوها را همراه ميشود
شب آغاز ميكنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر