۲۹ خرداد ۱۳۹۲

وطن

یادم میاد خانم دکتر قهرمانی کاملا روش جدیدی رو تو آموزش زبان داشت. تو هر کلاس رو یه تعداد کلمه تاکید میشد و ازمون میخواست هر کلمه رو تعریف کنیم و بگیم چه معنی برای ما داره و با این کار اون کلمه به یک وب از کلمات از نظر هر شخص وصل میشد و اینطوری تو صاحب اون کلمه میشدی به کمک برداشت و پیش فرضهایی که ازش داشتی. من فکر میکنم این داستان وب سازی کلمات در زبان مادری به صورت ناخودآگاه اتفاق میفته و گاهی این وب در شرایط خاصی به بلوغ میرسه و به یه مفهوم جدید تکامل پیدا میکنه. کلمه وطن از اون کلمه ها بود برای من. تا زمانی که فراغ از وطن رخ نداده بود این کلمه برای من همان کشور بود با کمی رنگ و لعاب ادبی، مناسب برای استفاده در شعر و سرود و... زمانی فهمیدم که معنی وطن برای من عوض شده که برای اولین بار اینجا، خیلی خیلی دور از خونه، به آهنگ وطن همایون شجریان گوش دادم و لا به لای اشکهای بی اختیارم فهمیدم معنی وطن برای من عوض شده، وطن دیگه همون کشور نبود، وطن خونه بود، وطن گلهای اقاقیا بود که هر اردیبهشت هر جا که باشم دنبالشون میگردم، وطن بوی نون بربری تازه خشخاشی بود که بابا لای سفره میاورد خونه، وطن ربنای شجریان بود، وطن روز کلاسهای مثنوی و شاهنامه بود، وطن چل چل زدن تو میدون انقلاب و فردوسی و تثاتر شهر بود، وطن هویت من بود، وطن مادرم بود که کیلومترها ازش دور بودم، وطن اعتماد به تفس من بود، وطن همه چیز بود، همه چیزهای خوبی که داشتم، چیزهای خوبی که آرزو میکردم، رویاهای بلند بلندم و... وطن ریشه و اساس همه کس بود و همه چیز برای من.
در این روزهای شاد و پر از امید برای فردا آرزو میکنم برای وطنم عشق و امید رو که امید دلیل تمام بهتر شدنهاست و عشق کارمایۀ تمام پیشرفتهاست...


۱ نظر: